وضعیت دردناک بنای ستون دار و بی همتای اَندیکا

شنبه 1 اردیبهشت 1403





وضعیت دردناک بنای ستون دار و بی همتای اَندیکا



 

 

 

 

 

 

 


 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه میراث فرهنگی سیاوُش آریا*

 

یادمان باستانی و بی همتای ستون دار سنگی در کوه های بختیاریِ شهرستان اَندیکا که به گمان فراوان اقامتگاه فصلی اَشرافی است در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی جای گرفته و روزهای سخت و دردناکی را سپری می کند.


به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، استان خوزستان به اَنگیزۀ داشتن اَنبوه یادمان های تاریخی و باستانی بی همتا و سهیم بودن در شکل گیری تمدن ایرانی و وجود سه اثر تاریخی ثبت شده در سازمان جهانی یونسکو پس از استان پارس (فارس)، مهم ترین استان کشور به شمار می آید که به بهشت باستان شناسان نامدار است. در این میان، شهرستان اَندیکا در شمال خاوری (شرقی) خوزستان که جزو سرزمین های بختیاری نشین است، همواره از ارزش بسیار فراوانی از دیدگاه تاریخی و فرهنگی برخوردار بوده است. اما وضعیت یادمان های تاریخی شهرستان اَندیکا به اَنگیزۀ پراکنش آثار و دور از دسترس بودن بیشتر آن ها و همچنین کمبود نیروهای یگان حفاظت میراث فرهنگی از جایگاه بسیار بدی برخوردار است. از سویی، به اَنگیزۀ نبود آموزش در میان تودۀ مردم، دست اندازی به یادگارهای تاریخی و فرهنگی در حد بسیار بالایی جای دارد و بیشتر یادمان های ملی و تاریخی  اَندیکا مورد بی مهری و دستبُرد سوداگران اَموال فرهنگی جای گرفته و به یکی از مهم ترین چالش های پیش روی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی تبدیل شده است.


اما بنای باستانی ستون دار سنگی و اتاقک کنار آن که شاید بتوان آن را گوردَخمه نامید در منطقۀ حفاظت شده و شکار ممنوع کوه «شو و لندر» اَندیکا در «تنگ دِز» روزگار اندوه بار و دردناکی را پشت سر می گذارد. اَنبوه یادگاری نویسی ها با رنگ در جای جای این یادمان تاریخی، آن را بیشتر همانند یک تابلو نقاشی کرده است تا یادگاری به جا مانده از روزگار باستان. سودجویان اَموال فرهنگی و نابخردان فرومایه به اَنگیزۀ پوچ یافتن گنج در گذشته به بخش هایی از این یادمان بی مانند (منحصر به فرد) آسیب رسانیده و آن را شکسته اند. بدتر از همه آن که، این مکان به سرپناهی اَمن برای نگهداری گوسپندان در زمان بارندگی ها تبدیل شده است که سِرگین (مدفون) این جانوران سراسر کف بنا و پیرامون آن را فراگرفته است و بوی بد سِرگین ها، مایۀ آزار اَندک گردشگران و کارشناسان  شده است. عوامل طبیعی و بیولوژیکی (گُل سنگ ها) و گذشت زمان به همراه رها کردن این یادگار تاریخی بی همتا، آسیب های برگشت ناپذیری را به جای گذاشته است. این درحالی است که این یادمان باستانی  در کشور یگانه و بی همتا بوده و از ارزش بسیار فراوانی از دید مطالعات باستان شناسی برخوردار است. با این همه، به اَنگیزۀ رسیدگی نکردن سازمان میراث فرهنگی و کمبود بودجه در گوشه ای به حال خود رها شده است.


در همین زمینه، یکی از باستان شناسان که در سرزمین های بختیاری نشین پژوهش های فراوانی را انجام داده است به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « با نگرش به نگاره های (عکس) موجود از این یادمان باستانی و تجربه ها و مواردی از این دست که در سرزمین های بختیاری نشین با آن رو به رو بوده ام، می توان چُنین گفت که : سرزمین بختیاری از هزاره های دور وجود داشته و این گونه نبوده که به ناگهانی و با روی کار آمدن دودمان «اِلیمایی ها» اِشغال شده باشد، یعنی در آن جا مردمان دیگری نیز بوده اند. زمانی که ما از اِلیمایی ها سخن می گوییم در واقع، داریم از دوره ای گفت و گو می کنیم که شهر باستانی شوش که گُسترۀ قلمرویی اَش این سرزمین را هم در بَر می گرفته از قدرت چندانی بهره مند نبوده است. از همین روی، ما در تاریخ گذاری بخشی از آثار این منطقه باید بگوییم «پَساهخامنشی» تا دورۀ ساسانی. یعنی در این بازۀ زمانی که از دورۀ پس از هخامنشی تا آغاز دورۀ ساسانی که شهریاری (امپراتوری) ساسانی بر همه جا چیره می شود، ما با دگرگونی هایی (تحولات) رو به رو هستیم. همان گونه که در سرزمین پارس «فَراته داران» یا دودمان «پَرَتَرکه ها» یا شاهزادگان پارسی، فرمانروایی می کنند. اما از آن جایی که در این منطقه فرمانروایی مرکزی از میان می رود، همان رویدادی، رُخ می دهد که ما در شاهنامه به خوبی با آن رو به رو هستیم و فردوسی آن را بازگو می کند که این بخش به گونۀ ملوک طوایفی اداره می شود. قلمرویی که ما امروزه به آن قلمرو اِلیمائیسم می گوییم از پارس تا مرزهای میان رودان (بین النهرین) و از شمال زاگرس تا دریای پارس (خلیج فارس) را بسته به شرایطی که نیروهایی همچون یونانی ها یا پارت ها (اَشکانیان) بر آن جا چیره می شدند، در بَر می گرفته و همواره گُسترۀ قلمرو خودشان را افزایش می دادند».


جعفرمهرکیان دربارۀ کاربری این بنای باستانی افزود : « به دیدگاه من نام گذاری این یادمان به عنوان گوردَخمه و پیوند آن با اِلیمایی ها، به هیچ روی درست نیست. هر چند که، قلم زنی ها و کارهایی که بر روی سنگ های این اثرانجام شده، برای ما آشنا است. یعنی شاید بتوان این اثر را وابسته (مربوط) به دورۀ اِلیمایی دانست، ولی بهتر و درست تر این است که آن را فراهخامنشی - اِلیمایی بنامیم. زیرا درست نیست که ما هر چیزی را در این منطقه به نام اِلیمایی ها نام گذاری کرده و هر سازۀ دست کَندی را به نام گوردخمه بشناسانیم (معرفی کنیم). درست است که ما گوردخمه هایی را در این منطقه داریم و با یک دریچه ای به بیرون باز می شوند که دور از دسترس هستند. این دریچه ها  که نزدیک 40 تا 45 سانتی متر پهنا دارند یا کوچک ساخته شده اند، زمانی که وارد آن ها می شویم، می بینیم یک فضاهایی را با تراش به وجود آورده اند که برای جای دادن کالبَد انسانی است و کمی بالاتر جای دارد. برخی فضاها هم بوده که در پیوند با کالبد انسان ساخته شده است. برای نمونه مکانی هایی که ظرفی می گذاشتند یا نذری در آن جای می دادند و یا چیزهایی از این دست. به هر روی، ما در کنار اتاقک با بنایی رو به رو هستیم که ستون دار است و تا رسیدن به دژ و سنگ بستر و کاوش در پیرامون آن، شاید بتوان آن جا را آرامگاه دانست که دور از ذهن است. اما به اَنگیزۀ شرایطی که این مکان نسبت به رودخانه  و دره دارد و نامی که ممکن است سینه به سینه و در چندین هزار سال تکرار شده باشد، با دز یا دژ رو به رو هستیم. من با این واژه به فراوانی در بررسی های چندین سالۀ خودم در کوه های بختیاری و کوچ هایی که به شکل ستونی (عمودی) و ترازی (افقی) با بختیاری ها کرده، رو به رو بوده ام و با این گونه سازه ها آشنایی کامل دارم. «دِزها»، پناهگاه هایی هستند که در دسترس نبوده و حتا گاهی راه های دسترسی به این دزها را در همان زمان، بسته و کور می کردند. یعنی کاری کرده اند که هر کسی نتواند وارد آن جا شود. گاهی نیز به گونه ای آن نقطه ها را گزینش (انتخاب) می کرده که حتا دیده نمی شدند. یعنی تا هنگامی که شما به نزدیک کوه نرفته و به آن نچسبیده باشید، نمی توانستید در کنار آن ببینید که به موازات کوه، یک دز جای دارد. پس ما با دزهای فراوانی آشنایی داریم که در دوره های گوناگون از آن بهره برده شده است».


این باستان شناس در بخش دیگری از سخنانش  گفت : « من این بنا را اقامتگاه فصلی و اَشرافی می دانم. یعنی وابسته به بزرگ زادگان و نجیب زادگانی که دست کم از این مکان در شرایط آب و هوایی بسیار خوب آن، در فصل هایی از سال زندگی می کرده اند. زیرا ما با هیچ گونه شواهدی از آرامگاه در این جا رو به رو نیستیم. همچنین باید موقعیت راهبردی (استراتژیک) و چشم انداز زیبا و شرایط پناهگاهی آن را نیز در نظر بگیریم. از سویی، با ریزه کاری ها و آراستگی هایی که بر روی این اثر انجام شده است، می توانیم آن را یک اقامتگاه فصلی اَشرافی بنامیم. حتا اگر گاهی این ستون ها هم نباشد، چندان مهم نیست. زیرا از دیدگاه زمین شناسی یک لایه ای وجود دارد که آن لایه سخت است و زیر آن، لایۀ سُستی جای دارد. در این جا، شاید به گونۀ طبیعی یک گودی وجود داشته که کسانی که این مکان را ساخته اند با تراشیدن و منظم کردن درون آن، این جا را به این شکل درآورده اند. پس این بحث که کدام بخش، نخست وجود داشته و کدام بخش دوم را باید کنار بگذاریم».


این استاد دانشگاه که بر روی دورۀ اِلیمایی ها پژوهش های فراوانی را انجام داده است، در دنبالۀ سخنانش افزود : « پافشاری من بر آرامگاه نبودن این بنا، از این روی است که من در درون آرامگاه های پادشاهان هخامنشی در نقش رستم و پارسه (تخت جمشید) رفته و نمونه های تابوت های سنگی و فضای پیرامون آن را دیده ام. ما هیچ نیازی به این همه آراستگی و نظم و ترتیب برای دیواره ها در آرامگاه ها نداریم. و به هیچ روی نمی توان این بنا را آرامگاه دانست».


مهرکیان در بخش دیگری از سخنانش گفت : « در بنای ستون دار ما با یک نیم ستون که آشکار است کامل بوده و از میان رفته است، رو به رو هستیم که برای من یک چیستان (معما) است. آیا ما نیم ستون دیگری هم در این بنا داشته ایم؟ زیرا به دید من، جای آن نیم ستون به تنهایی مناسب نیست، مگر توازنی (قرینه ای) داشته باشد. هر چند که، همۀ این دیدگاه ها نیاز ما را به یک بررسی اساسی در آن جا نشان می دهد. همچنین اتاقکی که در کنار این بنای ستون دار جای دارد را نمی توان با استواری و محکمی گوردَخمه یا آرامگاه دانست. بلکه باید با احتیاط گفت، که شاید پس از مرگ یکی از بزرگانی که این جا زندگی کرده اند، به عنوان آرامگاه از آن بهره برده باشند که باز هم نیاز به بررسی های بیشتر باستان شناسی در این مکان است. و شاید هم در دوره ای پس از ساخت بنای ستون دار، پدیدار شده باشد و یکی از کاربری های آن را با احتیاط بتوان گوردَخمه نامید. اما به هر روی، باید با بررسی های کارشناسانه دربارۀ کاربری آن سخن گفت تا مورد پذیرش جامعۀ علمی جای گیرد».


این باستان شناس دربارۀ شناخت این یادمان باستانی و کشف آن در دو سال پیش، افزود : « این بنای تاریخی، مکانی نیست که به تازگی کشف شده باشد. زیرا پیش تر نیز شناسایی شده بوده و من هم نشانیِ آن را داشته ام. این بنا را سرور (آقای) سرداری در گذشته در مجلۀ باستان پژوهی  معرفی کرده است. همچنین سال گذشته در هَمایش (کنگره) سالانۀ معماری و شهرسازی خوزستان از سوی بانو عاطفه رَشنو، معاون میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان و ایوب سلطانی، سرپرست میراث فرهنگی شهرستان اَندیکا که این اثر را به ثبت ملی رسانده است، به عنوان یک نیایشگاه مهری معرفی شد که هم هیات رئیسۀ هَمایش و هم باشَندگان و کارشناسان با اَنگیزه ها (دلایل) و انجام پرسش و پاسخ و چرایی اَنگیزه های مطرح شده، این فرضیه را نادرست دانسته و رد کردند...

اما دربارۀ باستان شناسی اِلیمایی ها باید گفت که با موضوع پیچیده و ناشناخته ای رو به رو نیستیم. چند سالی است که پژوهش هایی بر روی نگارکَندهای (نقش برجسته) اِلیمایی آغاز شده است که چند مورد از آن ها را من شناسایی و ثبت ملی کرده ام».

 

مهرکیان دربارۀ آسیب های وارده به این یادمان ملی نیز به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « شوربختانه این بنای ارزشمند و بی همتا از سوی نابخردان فرومایه، مورد دست اندازی جای گرفته و انبوه یادگاری نویسی ها آسیب های برگشت ناپذیری را به آن وارد کرده است. از سویی، زمانی که ما هیچ نگهبان یا دورپایی را در آن جا نگماشته ایم که برای مردم از ارزش این گونه یادمان ها سخن بگوید، دیگر نباید بیش از این انتظاری داشته باشیم. در کل، کسی وجود ندارد تا دربارۀ ارزش این یادگارهای باستانی به مردم آگاهی داده و به آن ها آموزش دهد. هر چند که، این کوتاهی از ما و همکارانمان نیز است. همچنین بخشی از آسیب ها نیز به نابودی گوشه ای از این یادمان ملی انجامیده است و سودجویان اَموال فرهنگی، بخش هایی از این بنای بی همتا را شکسته اند که امیدوارم بتوان جلو آن ها را گرفت. برای پیشگیری از این آسیب ها، تنها فعالیت های امنیتی فیزیکی کافی نیست. باید با برنامه ریزی و انجام تمهیدات ویژه و آموزش به مردم و آشنا سازی آنان با پیشینه و فرهنگ پُربار ایرانی، بتوان ازخود مردم برای نگاهبانی از یادمان های تاریخی بهره برد تا از اقدام های سوداگرانه پیشگیری شود».


به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، این یادمان باستانی ارزشمند را با نگرش به موقعیت راهبردی و جایگاه قرارگیری آن در کنار سازه های آبی و چشمه های آب، می توان اقامتگاه فصلی اَشرافی دانست که وابسته به یکی از بزرگان یا فرمانروایان بومی قدرتمند و ثروتمند بوده است که از دید زیبایی شناسانه و آرایش های معماری به بهترین روش ممکن در ساخت آن بهره برده شده است. این مجموعه را بی گمان می توان یکی از شاهکارهای هنر و معماری یادمان های تاریخی استان و حتا کشور دانست که خویشکاری (وظیفه) ما را در برابر پاسداری و حفاظت از آن، بیش از پیش سنگین تر و دشوارتر خواهد کرد.

 


 



بنای ستون دار که به گمان فراوان اقامتگاه فصلی اَشرافی است



درون بنای ستون دار و آسیب های وارده

ستونی که ساقه آن از میان رفته و به تنهایی در گوشه ای جای گرفته و ما را با یک چیستان روبرو می کند

پله های ورود به بنای ستون دار

اتاقکی که به گمان فراوان گوردخمه است و در بخش سمت راست بنای ستون دار جای دارد

کف اتاقک از درون آن




انبوه یادگاری نویسی ها با رنگ چهره زشت و زننده ای را برجای گذاشته است

بخشی از مجموعه را که سودجویان شکسته و نابود کرده اند

بخش سمت راست اثر و دنباله دست کندها در انتهای سینه کوه که راه بسته می شود

رخنه گل سنگ ها و درختچه ها که آسیب رسان است

پدیداری رودخانه و سد تنگ دز در روبروی این یادمان باستانی، چشم انداز زیبایی را رقم زده است

 

 

 

 

 

 

 


*پژوهشگر تاریخ خبرنگار آزاد کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم راهنمای گردشگری دبیر انجمن مهرگان



1396/06/20
بازدید : 2782


دیدگاه ها

م

به سبب وجود همین نیم ستون و جای جمع شدن اب عده ای احمق آن را مهری می نامند بدون آنکه مستندی در این باره داشته باشند. نظر آقای مهرکیان محترم است اما جایگاه زندگی بزرگزادگان هم نیست و دلایل کافی می توان ارایه کرد بر رد این فرض. با این همه فرا هخامنشی خواندن آن درست و به جاست.

دیدگاه خود را بنویسید