رستم و سهراب در کوشک تفریحی عادل‌شاهی هند

پنج شنبه 9 فروردین 1403





رستم و سهراب در کوشک تفریحی عادل‌شاهی هند



 

 

 

 





 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه گردشگری حمید رضا سُروری*

 

عادل‌شاهیان از سال 896 ه/1490میلادی تا سال 1097ه/1686میلادی بر بیجاپور و بخش های گسترده‌ای در فلات دکن فرمانروایی کردند و فرمانروایی آنان تا به هنگام حملۀ اورنگ زیب پادشاه گورکانی یا مغولان کبیر هند طول کشید.


 یوسف عادل‌خان در سال 986ه/1490میلادی از پادشاهی بهمنی اعلام استقلال کرد و تا سال 1510میلادی پادشاه بود. در مورد اصل و نسب او چندین دیدگاه وجود دارد، برخی تبار او را به مراد دوم عثمانی نسبت می‌دهند و بر این باورند که او از دست برادرش محمد دوم گریخته و به ساوه رفته است (هندوشاه استرآبادی، 1399: 1-2).

برخی دیگر براین باورند که او و نیاکانش اهل ساوه بوده‌اند. به هر روی او در ساوه رشد یافت و درسال 865ه/1460میلادی به هندوستان مهاجرت کرد. یوسف پس از به قدرت رسیدن و با تأثیر از دودمان صفوی در ایران، آیین تشیع را به عنوان آیین رسمی حکومت خود برگزید. طی دو سده فرمانروایی عادل‌شاهیان در بیجاپور شاهد پیوندهای بسیار نزدیک آنان با دودمان صفوی در ایران هستیم. پیوندهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بسیار نزدیکی میان ایران و دودمان عادل‌شاهی برقرار بود و دو دلیل عمدۀ این موضوع را می‌توانیم آیین تشیع و رسمی شدن این آیین در هر دو دودمان بدانیم. همچنین عادل‌شاهیان برای مقابله با گورکانیان در شمال هندوستان به دنبال هم پیمان می‌گشتند و در این میان ایران صفوی را بهترین هم پیمان یافتند.


عادل‌شاهیان به ایران به چشم سرزمین تاریخی و ایدئولوژیکی خود نگاه می‌کردند. و ازهمین روی، در تاریخ عادل‌شاهی حضور پررنگ ایرانیان را به عنوان وزیران،فرمانداران،سیاست‌مداران،ادیبان و... می‌بینیم. (Eaton,2014:452-456)

نفوذ فرهنگی و هنری ایران در فلات دکن و پادشاهی عادل‌شاهی در چگونگی انتقال آب، مهندسی آب و سازه‌های انتقال آب هم دیده می‌شود. قنات نیز در میانه‌های سدۀ پانزدهم میلادی به دکن معرفی گردید. پس از آن در شهر بیدر وسیله‌ای به نام چرخ ایرانی مورد استفاده قرارگرفت (Rötzer,2010:108-109).

در این میان و از میانه‌های سدۀ چهاردهم میلادی تا پایان سدۀ هفدهم باغ های زیادی در پای سدها و درون اقامتگاه‌ها و تفرجگاه‌های شاهانه ساخته شدند که در واقع، نمادی بودند از بهشت که بر مبنای باور ایرانی و با تأثیر از باغ های دورۀ صفوی ساخته شدند. شاهان و بزرگ‌زادگان با ساختن چنین باغ ها و تفرجگاه‌هایی که پر از درختان میوه بوده و آب های جاری در آن ها روان می‌گشتند، تلاش می‌کردند بهشتی زمینی را برای خود دست و پا کنند. یکی از این تفرجگاه‌های دلربا در سدۀ هفدهم میلادی و در12کیلومتری شرق بیجاپور در اواخر دورۀ فرمانروایی ابراهیم دوم عادل‌شاه بنا گردید.

کٌماتگی در دره‌ای سرسبز بنا شده است. در محوطه‌ای محصورکه دریاچۀ کمابیش بزرگی نیز دارد. در بخش ورودی مجموعۀ کٌماتگی دو گربه‌سان شاید ببر،پلنگ یا شیر ماده به شکل قرینه و به صورت گچ‌بری روی سطحی سنگی خودنمایی می‌کند که البته بسیار آسیب دیده و در واقع سر و سینۀ هر دو سراسر از میان رفته است. آنچه که درکٌماتگی جلب توجه می‌کند، سازه‌ای برجی شکل است که البته چگونگی کارکرد دقیق آن روشن نیست، ولی با توجه به چیستی کلی تفرجگاه کُماتگی می‌توان آن را وسیله‌ای برای انتقال آب پنداشت. در میان مجموعه کُماتگی بنای چهارگوشی دیده می‌شود که نمای آن دارای پنج تاق است و در برابرش استخر کمابیش بزرگی قرار داده شده است. درون بنا نیز چندین حوض شبیه گل نیلوفر کار شده و روی دیوارهای بنا نقاشی های دورۀ عادل‌شاهی جلب توجه می‌کند. در یک صحنه پادشاه یا نجیب‌زاده‌ای همراه با ملازمش در حال گفت و گو یا بازی با فردی دیگر تصویر شده است. شاید بتوان این فرد را یک صوفی تصور کرد. شایدم این دو در حال بازی شطرنج هستند (Cousens,2015:77).

در دست راست پادشاه یا نجیب‌زاده که از آرنج خم شده، لیوانی دیده می‌شود و ظرفی نیز بین شاه و صوفی به چشم می‌خورد و شاید در حال نوشیدن شراب است. در یک نقاشی دیگر به نظر می‌رسد بازی چوگان نمایش داده شده است. هرچند که، میزان آسیب به اندازه‌ای است که تشخیص آن را بسیار دشوار کرده است. شاید تعدادی از سفیران یا بازرگانان صاحب منصب اروپایی‌ هستند که مشغول بازی چوگانند. صحنه‌ای از شکار و نقش حیواناتی همانند پلنگ و گوزن را می‌توان در نقاشی دیگری بازشناخت. در صحنه‌ای دیگر صحنۀ بزم به نمایش درآمده و چنین می‌نماید فردی در حال نواختن ساز است و به نظر می‌رسد درحال نواختن سه‌تار یا تنبور است. هر چند نقاشی آسیب فراوانی دیده است.


در صحنه‌ای دیگر مرد و زنی تصویر شده و زن دست خود را دورگردن مرد انداخته و سرخمیده‌اش را روی شانه‌های مرد قرار داده است. شاید این گمان را ایجاد کند که این دو و البته نوازنده ایرانی هستند. هرچند دلیل بی چون و چرایی برای پذیرش این گمان وجود ندارد. در یک نقاشی هم دو مرد به چشم می‌خورند در حالی‌که جامگانی بلند و سیاه رنگ در بردارند. به نظر می‌رسد یکی از آن دو در حال گام برداشتن به سوی جلو است و دیگری دست راستش را به سینه و کمر خود زده است و کلاهی شبیه کلاه‌خود بر سر دارد که دنباله دارد و روی گوشش را نیز پوشانده است. جامگانش هم دارای تزئینات نقطه‌ای شکل است. درون تاقی دیگر هم دو نفر که به نظر می‌رسد اروپایی هستند، تصویر شده‌اند. یکی از آن ها روی صندلی نشسته و جامگانش مشابه جامگان های اروپایی است و شاید سفیر هلند در دربار عادل‌شاهیان بوده است و در برابرش نیز فردی نمایان است که کلاهی فرنگی بر سر دارد. آنچه که در این میان بیش از دیگر نقاشی ها جلب توجه می‌کند نقاشی هایی از شاهنامه و خمسه نظامی است. در نقاشی نخست که روی تاق شمالی تصویرگردیده است، رستم در حال شناسایی و تماشای سهراب در حال مرگ دیده می‌شود. رستم به مجرد پی بردن به این موضوع که با خنجر پسر خود را از پای در آورده با تحمل درد و رنجی بسیار با دو دست در حال پاره کردن پیراهن خود است. سهراب با اشاره به بازوبندی که مادرش به او داده بود، خود را به رستم می‌شناساند و به او می‌گوید که پسرش را با خنجر زده است. در حالی‌که به نظر می‌رسد نقاشی دیواری صحنۀ غم‌انگیز کشته شدن پسر به دست پدر در کوشکی شاهوار، شگفت‌آور است، ولی نقاشی مجنون در پادشاهی های مسلمان دکن چندین بارکشیده شده و به چشم می‌خورد و در این‌جا روی تاق جنوبی کوشک هم تصویر شده است (Overton,2016:100-101 ).

در حالی‌که با بدنی بسیار لاغر در حالت نشسته روی زمین به نمایش درآمده و زیر پایش نیز دو پلنگ نشسته دیده می‌شود. مجنون بسیار لاغر است و لاغری و حالت نشستن او بسیار به بودا شبیه است. گوزن کوچکی هم کنار مجنون به نمایش درآمده و مقابل مجنون نیز دایی او سلیم عامری همراه با مادرش که به دیدار او آمده‌اند، تصویرگردیده است. با نقاشی مجنون در هنر نقاشی ایران و تصویر او در صحنه‌ای مشابه آشنایی داریم. به گونۀ نمونه دیدار سلیم از مجنون در مینیاتوری که امروزه در موزۀ بریتانیا نگهداری می‌شود، تصویر شده است. مجنون در بیابان به نمایش درآمده و مینیاتور کار یکی از شاگردان بهزاد است (گری، 1369: 108-208 ).


کوشک دیگر مجموعۀ کٌماتگی بنای مربع شکل دو طبقه‌ای است که گنبدی پیازی شکل دارد و گنبد پیازی شکل در واقع به عنوان مخزن و محل ذخیرۀ آب عمل می‌کرده است. در بخش پایینی دیوار خارجی کوشک نیز سنگ هایی زینتی به شکل غاز وجود دارد و روی آن نیز بقایای تنبوشه‌های انتقال آب را می‌توان دید و آب از راه آن ها به درون استخر کنار کوشک منتقل می‌شده است. عمارتی کوچک نیز در میانۀ دریاچه جلب توجه می‌کند که تنها به وسیلۀ قایق می‌توان به آن دست یافت (Philon,2016:139). قدم زدن در اطراف دریاچۀ سد به ویژه به هنگام غروب آفتاب بسیار دلنشین است.

 

سرچشمه‌ها :


محمد قاسم هندوشاه استرآبادی. تاریخ فرشته،از عادل‌شاهیان تا برید‌شاهیان,1393،تألیف: تصحیح،تعلیق، توضیح و اضافات: دکتر محمدرضا نصیری،انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،تهران،(جلد سوم)، چاپ اول، صص2-1.

گری، بازیل.1369.نقاشی ایرانی، ترجمۀ: عربعلی شروه، تهران، انتشارات عصر جدید. ص108-208.


Cousens,Henry.2015,Bijapur The old capital of the Adilshahi Kings,A guide to its ruins with Historical Outline, Forgotten books,Poona, (first published 1916) Reprint 2015. pp.72-72..

R. M. Eaton, “Adelsahis,” Encyclopædia Iranica, I/5, pp. 452-456; an updated version is available online at http://www.iranicaonline.org/articles/adelsahis-adynasty-of-indo-muslim-kings-who-governed-the-city-state-of-bijapur-from-895-1097/1490-to-1686. (accessed on 7 February 2014(.

Overton,Keelan. 2016“,Book Culture,Royal Libraries,And Persianate Painting in Bijapur,circa 1580-1630” , in the al-Muqarnas 33 edited by, Gulru Necipoglu &Karen A.Leal. Brill, Leiden/Boston. pp.100-101.

Philon,Helen.2016. Gulbarga.Bidar.Bijapur,Jaico Publishing House,Mumbai, p.139.

Rötzer,Klaus.2010.“Hydraulic Works And Gardens” in the Silent Splendour Palaces of the Deccan14th-19th centuries,edited by ,Helen Philon.Marg Publications,Mumbai.pp.108-111.

 

 

 

 


سازه برجی شکل درون تفرجگاه کماتگی ، وسیله ای برای انتقال آب لوده است


نقاشیهای مجموعه درون این کوشک قرار دارند


یکی از حوضهای درون کوشک که شبیه گل نیلوفر است


 ساختار یکی دیگر از حوضهای درون کوشک


پادشاه همراه با ملازمش در حال گفتگو یا بازی شطرنج با یک صوفی


چه بسا فرد سوار بر اسب یکی از اروپاییان حاضر در بیجاپور است که دارد چوگان بازی می کند


شاید این صحنه هم نمایی از چوگان بازی کردن اروپاییهاست هرچند شدت آسیب به اندازه ای است که تشخیص آن را بسیار دشوار می کند


فردی که به نظر می رسد در حال تنبور یا سه تار زدن است


تنبور زن همراه با زن و مردی که چه بسا می توانند ایرانی باشند


زن و مرد


 دو مرد با جامگان بلند سیاه رنگ


 دو اروپایی شاید سفیر هلند در دربار عادل شاهی


رستم و سهراب


رستم  و سهراب از نمایی نزدیکتر


سلیم عامری دایی مجنون همراه با مادر مجنون به دیدارش رفته اند


 مجنون همانند بودا به نمایش درآمده است


دو پلنگ زیر پای مجنون


مخزن آب و کوشک کوچک با گنبد پیازی شکل


سنگ زینتی به شکل غاز برای جذابیت دادن به محل خروج آب و تنبوشه های روی آن


سازه کوچک وسط دریاچه


ورودی تفرجگاه با نقش دو گربه سان به شکل گچ بری روی سنگ عکس شماره یک


نگاره ها از حمیدرضا سروری است

 

 







 

 

*کارشناسی اَرشد باستان شناسی دانشجوی دکترای هندشناسی



1399/12/19
بازدید : 852


دیدگاه ها

دیدگاه خود را بنویسید