تاراج بزرگ محوطۀ مانایی «بَرد کنته»

شنبه 8 اردیبهشت 1403





تاراج بزرگ محوطۀ مانایی «بَرد کنته»



 

 

 

 

 

 

 

 

 

تارنمای فرهنگی مهرگان گروه میراث فرهنگی سیاوُش آریا*

 

آشنایی با نام دولت مانا از راه سنگ نبشته های آشوری «شلمنصرسوم» وابسته به سال 843 پیش از میلاد بوده است. مطالعه دربارۀ فرهنگ و هنر مانایی با کشف ناگهانی آثاری از دژ زیویه در سال 1325 خورشیدی آغاز شد. سپس تر کاوش در تپۀ حسنلو از سوی هیات باستان شناسی دانشگاه پنسیلوانیا به سرپرستی رابرت دایسون در سال 1956 میلادی و پیوند (انتساب) استقرار چهارم آن به روزگار مانا، مطالعات این دوره را از اهمیت ویژه ای برخوردار کرد.

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، کمابیش در هزارۀ یکم پیش از میلاد تیره های باشَنده (ساکن) در شمال باختر (غرب) ایران، دولت مانا را به مرکزیت «ایزیرتو» (محوطه کنونی قالایچی) در نزدیکی بوکان تشکیل دادند. انگیزۀ بُنیادین شکل گیری و پایداری دولت مانا را می توان در گام نخست، رویارویی با یورش های پی در پی آشور و پس از آن، اورارتوها به این کرانه (ناحیه) دانست. کرانۀ شمال باختر ایران به انگیزۀ اهمیت سیاسی، فرهنگی و اندوخته های معدنی از گذشته های دور دارای نقش ویژه ای در تاریخ ایران بوده است. در دورۀ  اواخر هزارۀ دوم و نیمۀ نخست هزارۀ یکم پیش از میلاد، این منطقه بارها از سوی آشور مورد یورش و تاراج جای می گرفت. بر پایۀ سرچشمه های (منابع) نوشتاریِ بیشتر آشوری، فرمانروایی مانا در نیمۀ نخست هزارۀ یکم پیش از میلاد، پدید آمده و به مدت نزدیک 250 سال در صحنه تاریخ سیاسی شمال باختر ایران به انجام نقش می پردازد.

محوطه های بُنیادین مانایی بر پایۀ ویژگی های مکان یابی، ساختار مِهرازی (معماری)، یافته های سفالین و گورسپاری (تدفین) به اماکن نظامی (دژ)، مسکونی (تپه)، گورسپاری، آیینی، مجموعه های صخره ای و تاسیسات آبیاری بخش بندی می شوند. با نگرش به داده های باستان شناسی، تیره های مانایی در پدیداری فضاهای صخره ای در بدنۀ کوه با زاویه های راست گوشه، سقف هموار (مسطح) و دارای اتاق های بی شمار، تاقچه ها، پله های درونی، سکو، نورگیر و ساخت پلکان های صخره ای زیر زمینی، چیرگی (مهارت) داشته اند. مهم ترین ویژگی شناخت تمدن ماناها را از روی سفال بررسی می کنند. سفال های این دوره را فرم های کاسه ای یا بشقاب های دارای بدنه زاویه دار (گل لاله ای) تشکیل می دهد. سفال این دوره هماره دارای رنگ سطح نخودی و با نقش های آذینی هندسی (بیشتر مثلثی) بر شانه آوَندها (ظروف) است. چنین ویژگی های سفالی به عنوان نمودار (شاخص) در بیشتر محوطه های مانایی دیده می شود.

اما محوطۀ مانایی «بَرد کُنته» در شمال شهرستان مهاباد در استان آذربایجان غربی در بدترین شرایط نگهداری و حفاظتی به سر می برد و روزگار اندوه باری را پشت سر می گذارد. انبوه کَند و کاوهای غیر مجاز در جای جای این محوطۀ باستانی، نفس هایش را بریده و ساختار آن را به هم ریخته است. سخن درخُور نگرش (نکته قابل تامل) این است که، این محوطۀ تاریخی، لب جادۀ اصلی مهاباد به ارومیه جای دارد و در دسترس و دید همگان است. از همین روی کَند و کاوهای گسترده، جای شگفتی و پرسش دارد. همچنین می توان از کند و کاوها با نام تاراج بزرگ نام برد که مایۀ از هم گسیختگی این محوطۀ باستانی شده است. ساخت کارخانۀ صنعتی در حریم درجه یک این یادمان ملی نیز، بی گمان تهدیدی جدی برای آن به شمار می آید. همچنین ریختن نخاله های ساختمانی بر روی محوطۀ ارزشمند مانایی و پیرامون آن، دل هر دوست دار تاریخ و فرهنگ ایرانی را به درد می آورد. تاراج گران فرومایه و نابخرد، درون یکی از گورهای سنگی صخره ای را شکسته و خُورده سنگ های آن را به همراه زباله در کف گور ریخته اند. گذشت زمان به همراه عوامل طبیعی و رسیدگی نکردن سرپرستان میراث فرهنگی، مایۀ ساییدگی و از میان رفتن پله ها و پلکان های سنگی تراش خوردۀ دست کَند بسیار زیبا شده است. عوامل بیولوژیکی (گُل سنگ ها) و محیطی نیز به جان سنگ های تراش خورده و گورها و آذین های (تزیینات) دست کَند محوطه افتاده و تهدیدی جدی برای این یادمان کمابیش 3 هزار ساله به شمار می آید. همچنین می توان به جاده ای برای گذر موتور سواران بر روی محوطۀ مانایی اشاره کرد که نشان از نبود شناخت و آگاهی در میان مدیران و سرپرستان میراث فرهنگی و دیگر مدیران وابسته و نبود درک آنان از هویت و فرهنگ ایرانی پنداشت. نبود تعیین حریم و گُسترۀ (عرصه) این یادمان ارزشمند که راه را برای دست اندازی ها هموار کرده است، از دیگر دشواری های این محوطۀ مانایی است.

دربارۀ کاربری و کارکرد این محوطۀ مانایی، آگاهی های چندانی در دست نیست. برخی آن را نیایشگاهی وابسته به آیین مهر و یا برای انجام آیین های دینی می دانند و برخی آن را آتشکده ای به جا مانده از فرمانروایی ماناها. اما مهرداد ملک زاده، باستان شناس و پژوهشگر دورۀ مادها که از نزدیک این یادمان ملی را دیده است، با رد چنین کاربری هایی به تارنمای فرهنگی مهرگان گفت : « شمال باختر ایران و پیرامون شمال استان کردستان و جنوب استان آذربایجان غربی، بیشتر وابسته به عصرآهن 3 است که به آن دولت ماد می گویند. پادشاهی ماناها یک پادشاهی بومی در درازای دورۀ ماد است. ما شیوۀ سنگ تراشی را که در محوطۀ بَرد کُنته است، در چندین جای دیگر شمال باختری ایران می بینیم و دیرینگی آن ها هم، هم زمان با ماناها بوده و یا از سنت مِعمارانۀ قوی تری که وجود دارد و از آنِ اورارتوها بوده، پیروی کرده است. همچنین چندین دخمۀ سنگی صخره ای در این منطقه ها است که آنان را اورارتویی می دانند. اما محوطۀ بَرد کنته را به این انگیزه مانایی می شمارند که هم از دید جغرافیای تاریخی در منطقۀ فرمانرو (قلمرو) پادشاهی بومی ماناها بوده و هم این که، یک سری سفال های ویژۀ لعابدار و سفال های نقش خَراش دار که شناسۀ (مشخصه) فرهنگ مانایی است، در آن جا پیدا شده است. ولی مجموعۀ سنگ تراشی این محوطه، می تواند مانایی باشد، یا مادی و اورارتویی باشد. اما باید بدانیم که این سنگ های تراش خورده، به تنهایی قابل تاریخ گذاری نیستند. از همین روی با شناخت سفالینه های وابسته به محوطه که با عصر آهن 3 در پیوند است، یعنی 850 تا 550 پیش از میلاد را برای گاهنگاری آن پیشنهاد می دهیم. از دید فرهنگ نیز، آن ها را وابسته به فرهنگ و هنر ماناها به شمار می آوریم».

دکتر ملک زاده، در پاسخ به این پرسش که برخی، دالان جای گرفته در لبۀ صخره را وابسته به نیایشگاه می دانند، با رد چنین کاربری، افزود : « شاید بتوان با نخستین اِنگارش های مذهبی که سپس تر به گونۀ مهرپرستی دسته بندی می شود، آن را به شمار آورد. اما بسیار دور و گمان انگیز (بعید و مشکوک) است. همچنین نشانه هایی از نیایشگاه و آتشکده نیز، در این محوطه نداریم».

این پژوهشگر دورۀ ماد و باستان شناس در پایان گفت : « در فَرجام سخن می توان چنین پنداشت، زمانی که افرادی چنین پله های تراش خورده ای را پدید می آورند از این کار یک قصدی داشته اند و بر فراز این پله ها یک آیینی را شاید همانند فَدیه (قربانی) یا آتش افروزی برگزار می کرده اند. اما به انگیزۀ فَدیه کردن، نمی توان گفت که این مکان نیایشگاه بوده است و یا به انگیزۀ آتش افروختن، نمی توان آن را آتشکده یا آتشگاه پنداشت و چنین برداشت هایی به گونۀ کامل نادرست است. زیرا هر کدام از این ها تعریف خود را دارند. هر چند در این جا ما با یک فضای آیینی رو به رو هستیم، ولی به گونۀ دقیق و درست، نمی دانیم چه آیینی در این جا برگزار می شده است».

به گزارش تارنمای فرهنگی مهرگان، «بَرد کُنته» را به چَم (معنای) سنگ سوراخ دار یا سنگ سوراخ نوشته اند. این محوطۀ ارزشمند باستانی در 8  کیلومتری شمال شهرستان مهاباد و بر سر راه مهاباد به ارومیه و نزدیکی روستای یوسفکند جای گرفته است. محوطۀ مانایی بَرد کنته در 27 اَمردادماه 1364 با شمارۀ 1684 به ثبت ملی رسیده است.

 

در این گزارش و در بخش گفت و گو به مانند همیشه از واژگان پارسی بهره برده شده است.

 

 

 


تابلویی که خود به یک اثر تاریخی تبدیل شده است؟

واحد صنعتی ساخته شده در حریم درجه یک آثار صخره ای که تهدیدی جدی برای آن به شمار می آید


گل سنگ ها و ترک و شکستگی در بیشتر بخش های سنگی، تهدیدی جدی برای یادمان مانایی است

پوشش گیاهی حریم درجه یک اثر که آتش زده شده است

پله های تراش داده شده از صخره برای دستیابی به یکی از گورها

گوردخمه سنگی درپوش دار که درپوش آن در گذشته، شکسته شده و هم اینک نیز درون آنرا شکسته اند!؟

درون گوردخمه را که تاراجگران شکسته و سنگهایش را درون آن ریخته اند

جای آتش زدن لاستیک خودرو بر روی عرصه محوطه 3 هزار ساله!؟

حفاری های غیرمجاز

انبوه حفاری های غیر مجاز آن هم لب جاده و در دید مردم، جای پرسش دارد

حریم منظری محوطه برد کنته که پوشش گیاهی آن در حال سوختن است

جاده ای که برای گذر موتورسواران بر روی عرصه محوطه مانایی کشیده شده و جای شگفتی دارد

ریختن نخاله های ساختمانی بر روی یادمان ملی نشان از بی توجهی مدیران میراث فرهنگی دارد

نمونه ای دیگر از تراش پله ها در صخره که شاید برای دستیابی به گورها باشد


نمونه ای دیگر از گورهای صخره ای که مورد دستبرد جای گرفته است


راه پله هایی که شاید برای ورود به دالان و مراسم های آیینی بوده و تراشیده شده است

ورودی دالان صخره ای محوطه که بخش هایی از آن تخریب شده است و برخی کاربری نیایشگاه برای آن قایل هستند

فرم ورودی سنگی گور صخره ای محوطه برد کُنته که به حالت چهارگوش است. زاویه دید از درون دالان

 

 

 

 

*پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران راهنمای گردشگری خبرنگار آزاد کُنشگر میراث فرهنگی، گردشگری و زیست بوم دبیر انجمن مهرگان



1395/07/14
بازدید : 2140


دیدگاه ها

دیدگاه خود را بنویسید