نفوذ هنر معماری ایرانی در پادشاهی های مسلمان جنوب هند

پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403





نفوذ هنر معماری ایرانی در پادشاهی های مسلمان جنوب هند



 

 

 

 

 

 

 

 


تارنمای فرهنگی مهرگان گروه میراث فرهنگی - حمیدرضا سروری*

 

در سدۀ چهاردهم میلادی در فلات دکن، بخش مرکزی و جنوبی هندوستان پادشاهی بهمنی بُنیاد گذاشته شد. بهمنی ها باورمند بودند که از بازماندگان ساسانیان هستند. بنیادگذار دودمان (سلسله) بهمنی، ظفرخان حسن گنگو ایرانیِ ماجراجویی بود که در دربار محمد بن تغلق در دهلی خدمت می کرد. حسن گنگو  فرمانروای گلبرگه شد و پس از آن اعلام استقلال کرد. بهمنی ها با امپراتوری هندی ویجایانگر بر سرکنترل دکن به ستیز برخواستند. اوج قدرت بهمنی ها در زمان وزارت وزیر ایرانی آنان محمودگاوان (1481- 1466 میلادی) بود. پس از سال 1518 میلادی پادشاهی بهمنی به پنج پادشاهی کوچک بخش شد. نظام شاهیان در احمد نگر، قطب شاهیان درگلکنده (حیدرآباد)، برید شاهیان در بیدر، عماد شاهیان در برار و عادل شاهیان در بیجاپور. این پنج پادشاهی با عنوان سلطان های دکن خوانده می شوند. در میان این پنج پادشاهی، نظام شاهیان، استقلال خود را در سال 1490 میلادی اعلام کردند. مالک احمد، این استقلال را اعلام کرد و شهر احمدنگر را به عنوان پایتخت خود برگزید. بهمنی ها و پادشاهی های دکن به شدت زیر تاثیر هنر و مِهرازی (معماری) ایران بودند، زبان پارسی زبان رسمی آنان بود و ایرانیان بسیاری در دربار آنان به مقام وزارت رسیدند.

 

پیشگفتار


جواهرلعل نهرو، نخستین نخست وزیر هند پس ازاستقلال از چیرگی بریتانیا درکتاب نامدار خود «کشف هند» می نویسد : میان مردمانی که به هند آمدند و زندگانی هندی ها را زیر تأثیر جای دادند، کهن ترین و ماندگارترین شان ایرانیان بودند. همچنین به این موضوع اشاره دارد که زبان پارسی همانند زبان فرانسه در اروپا به زبان مردمان با فرهنگ و تحصیل کرده در امتداد آسیا تبدیل شده و فرهنگ و هنرایرانی از کنستانتینوپل (استانبول امروزی) در باختر (غرب) تا کنارۀ صحرای گبی گسترش یافت (Lal Nehru,1985 :146). ایران و هند به عنوان دو تمدن مهم باستانی هریک دارای دوران طلایی بوده و روی یک دیگر تأثیر ژرفی گذاشته اند. پیوندهای میان ایران و هند از دوران پیش از تاریخ آغاز می شود. این پیوندها را به خوبی می توان میان محوطه های پیش از تاریخ خاور (شرق) ایران و سرزمین کنونی پاکستان که در واقع چه از دید تاریخی و چه فرهنگی بخشی از هند بزرگ است را دید. پیوندهای بازرگانی میان محوطۀ مهرگار در درۀ کویته پاکستان و شهر سوختۀ سیستان وجود داشته است Thakran ,2005 : 31)). سنگ نبشتۀ (کتیبه) داریوش یکم در بیستون از جمله نخستین مدرک های نوشتاری ست که از رِخنۀ (نفوذ) هخامنشیان در درۀ سند سخن به میان می آورد. هرچند در مورد میزان رخنۀ هخامنشیان در هند اختلاف دیدگاه وجود دارد (Fleming,1993 : 67-72). به هر روی در مورد میزان رخنۀ هخامنشیان در سیستم اداری و فرمانروایی و نیز رخنۀ هنری هخامنشیان در مِهرازی و سبک ستون های امپراتوری مائوری هند و امپراتور بزرگ آنان یعنی آشوکا کمابیش آگاهی داریم  (Sinha, 2005 : 89 - 96).

سنگ نبشته های هخامنشی الهام بخش آشوکا امپراتور بزرگ دودمان مائوری هند بوده اند  (Scialpi ,1984:55-74) . به نظر می رسد که به گمان فراوان هنر هخامنشی نقش انتقال دهندۀ نمادهای تزیینی را از خاور نزدیک باستان به هند را داشته است. نمادهایی که آن ها را می توانیم در هند و حتا پس از فروپاشی هخامنشیان به دست الکساندر را تا سدۀ نخست پیش ازمیلاد ببینیم. نمونه هایی همچون نوارهای برجستۀ گل های نیلوفر با برگ های تیز روی سرستون ها (Boarsman,1994 :111). پس از فروپاشی هخامنشیان و دوران یونان مآبی در خاور، بینندۀ خیزش شاهنشاهی بزرگ دیگری در ایران هستیم. شاهنشاهی اشکانی هم روابط بسیار نزدیکی را با هندوستان داشته و موج بزرگ ایران گرایی را هم زمان با روی کار آمدن کوشانیان در هند شاهدیم. برای نمونه، نگاره های ایزدان و ایزد بانوان ایرانی را روی سکه های کوشانی می بینیم (Sims Williams&Cribb,1995 : 75 - 142 (. دردورۀ ساسانی هم شمال باختری هند به وسیلۀ ساسانیان تصرف شد. اشکانیان و سپس ساسانیان از راه دریا و از طریق دریای پارس (خلیج پارس) با هند در پیوند بوده و باهم روابط بازرگانی داشتند. و به نظر می رسد که این پیوند به وسیلۀ مردم پالمیر انجام می گرفته است. از سدۀ چهارم میلادی بینندۀ ورود عیسویان (مسیحی) نستوری از راه ایران و سرزمین های همجوارش به جنوب هندوستان هستیم. و گواه این حضور بهره گیری از چلیپا هایی (صلیب ها) با نوشته هایی به پهلوی ساسانی است که به چلیپاهای پارسی نامدار شده اند Cereri,Olivieri ,Vazhutanapally ,2002 : 285 - 310)). در ادامۀ دورۀ ساسانی بینندۀ رِخنۀ آیین بودا در خاور ایران و به ویژه افغانستان امروزی هستیم.  به دنبال آن موجی از نقاشی ها و رخنۀ هنری هند در خاور ایران را می بینیم. بهترین نمونه برای این رخنه هم پیکره های بودای بامیان است Grenet,1993 : 87 -  94)). بر پایۀ شماری از سرچشمه های (منبع ها) نوشتاری دورۀ ساسانی و اوایل اسلامی دو جنبۀ فرهنگی که در دوران خسرو دوم از هند به ایران رسید، یکی داستان های پنچه تنتره (کلیله و دمنه) است که سپس تر به پهلوی و تازی (عربی) برگردان شد و دیگری بازی شترنج (شطرنج) بود.

پس از اسلام از زمان یورش محمود غزنوی، زبان پارسی و فرهنگ و هنر ایرانی در سرزمین هند نمود بیشتری پیدا می کند و از زمان پادشاهان دهلی و تغلقیان رفته رفته بینندۀ رخنۀ زبان پارسی هستیم. رخنه ای که در زمان گورکانیان در شمال هند به اوج خود می رسد و زبان پارسی را به زبان رسمی و درباری این دودمان تبدیل می کند. این موضوع تا هنگام شورش هند درسال 1857 میلادی و سرکوب آن به وسیلۀ امپراتوری بریتانیا و جایگزین شدن زبان انگلیسی به جای پارسی ادامه پیدا می کند (Bahri,1960 : 2 - 16). هرچند در برخی ایالت ها همچون آندراپرادش و زیر سایۀ دودمان آصف جاهی در حیدرآباد دکن تا یک سال پس از استقلال هند یعنی سال 1948 میلادی زبان پارسی زبان رسمی بوده است.

در مورد رخنۀ مِهرازی ایرانی، نقاشی و زبان پارسی در شمال هند و پادشاهی مغول ها (گورکانیان) کمابیش نوشته شده است. هرچند که هنوز جای کار بسیاری وجود دارد. با به قدرت رسیدن صفویان در ایران مغول ها هم در هند به قدرت رسیده و از همان آغاز روابط سیاسی و فرهنگی خود را با هم آغاز کردند. دومین پادشاه مغول هند، همایون بود و به انگیزۀ درگیری های درونی مجبور شد که به دربار شاه تهماسب یکم صفوی پناه ببرد. سال ها اقامت در ایران انگیزه ای شد که بیش از پیش با سنت ها و فرهنگ ایرانی آشنا شود و به هنگام بازگشت شمار زیادی از هنرمندان ایرانی را با خود ببرد. به این ترتیب دودمان گورکانیان هند زیر رخنۀ فرهنگ ایرانی در آمد (Ray ,2002 : 58). اکبر پسر همایون، پادشاه دیگر گورکانی کوشش می کرد تا از رخنۀ نجیب زادگان ایرانی و آسیای میانه بکاهد و بر شمار هندیان چه مسلمان و چه هندو در دستگاه اداری و حکومتی خود بیفزاید Asher ,2003 : 39)). هرچند از دید فرهنگی او نیز به شدت زیر تأثیر فرهنگ ایرانی و زبان پارسی بود و فرمان داد که زبان پارسی زبان رسمی باشد وکتاب های زیادی را به این زبان برگردان کردRichards ,2001 : 185) ). شاهان بعدی گورکانی هم زیر تأثیر فرهنگ و هنر ایران بودند و شاهکارهایی همچون تاج محل را آفریدند.

در سال 1347 میلادی پادشاهی تازه ای به نام بهمنی در جنوب هند و فلات دکن شکل گرفت. شاهان بهمنی پُشت (نَسب) خود را به شاهان ساسانی می رساندند Shokoohy ,1994 : 65)). دولت بهمنی، نخستین پادشاهی مستقل مسلمان درجنوب هندوستان نبود. اما یکی از مرکزهای فرهنگ ایرانی در شبه قارۀ هند شد. شمار فراوانی از ایرانیان نخبه و کاردان در دربار بهمنی ها خدمت کرده و نقش مهمی درگسترش قلمرو بهمنی بازی کردند. ضمن این که شمار بسیاری از چکامه سُرایان (شاعران)، دانشمندان و معماران ایرانی کارهای برجسته ای در دوران فرمانروایی بهمنی ها پدید آوردند. پایتخت 8 پادشاه نخست بهمنی شهر گلبرگه در ایالت کنونی کارناتاکا هند بود. و سپس پایتخت خود را به شهر بیدر در همین ایالت تغییر دادند (Michelle&Zebrowski ,2008 : 8).

بسیاری از پادشاهان و شاهزادگان بهمنی دلبستگی (علاقه) بسیاری به زبان پارسی داشته و آن را به خوبی فرا گرفتند. مجاهدشاه بهمنی همانند محمد شاه دوم پارسی را به خوبی گفت و گو می کرد. فیروزشاه بهمنی که دوران پادشاهی او را دوران طلایی بهمنی ها می دانند با چندین زن ایرانی و تازی ازدواج کرد تا مهارت های زبانی خود را تقویت کند! فعالیت دیگری که شاهان بهمنی در راستای تقویت فرهنگ ایرانی و زبان پارسی انجام دادند، جذب شمار بسیاری از آموزگاران ایرانی بود Feresta ,1903 : 296 ,301, 338)). از میان مدرسه ها، مدرسه ای بود که به وسیلۀ وزیر نامدار و ایرانی بهمنی ها یعنی محمود گاوان در سال 1471 میلادی ساخته شد و به انگیزۀ شیوۀ عالی آموزش بسیار پرآوازه بود .(Shervani ,1942  : 160) رخنۀ سبک و روش مهرازی ایرانی را به خوبی می توانیم در مهرازی بهمنی ها ببینیم. سبکی کمابیش متفاوت با آن چه که از آن با نام مهرازی اسلامی در شمال هند یاد می کنیم. آرایش های (تزیینات) بیرونی سازه ها و به ویژه آرایش های خطاطی به شکل ژرفی (عمیق) زیر تأثیر مهرازی ایرانی است. این نکته را باید در نظر بگیریم که بسیاری از یادمان های نامدار بهمنی به وسیلۀ معماران ایرانی ساخته شده اند. از جمله مسجد درون دژ گلبرگه و آرامگاه بسیار بزرگ خواجه محمد بنده نواز گیسودراز در گلبرگه. آرامگاه های پادشاهان بهمنی در گلبرگه و بیدر در شیوۀ تاق زنی، گنبدها، بهره گیری از کاشی های رنگی، خوشنویسی و آرایش های گچ کاری نیز زیر تأثیر رخنۀ هنر ایرانی هستند.

پادشاهی بهمنی تا سال 1528 میلادی ادامه داشت و سرانجام به پنج پادشاهی کوچک تر بخش شد. عماد شاهی در برار، نظام شاهی در احمدنگر، برید شاهی در بیدر، عادل شاهی در بیجاپور و قطب شاهی در گلکنده (حیدرآباد). رخنۀ هنر مِهرازی ایران در این پنج پادشاهی هم ادامه پیدا می کند. در این پادشاهی ها هم رخنۀ هنر مهرازی ایرانی دیده می شود. برای نمونه، سازۀ  دژ گلکنده در حیدرآباد و عاشوراخانه از دوران قطب شاهی در حیدرآباد، فرح باغ و بهشت باغ از دوران نظام شاهیان در احمدنگر، آرامگاه علی برید شاه در بیدر و دیگر نمونه ها.

 

رخنۀ هنرمعماری ایرانی درپادشاهی بهمنی

 

همان گونه که پیشتر هم اشاره شد، بهمنی ها پُشت خود را به ساسانیان می رساندند. پایتخت نخست آنان شهر گلبرگه بود. این شهر در شمال ایالت کارناتاکا هند جای گرفته و نام ایرانی آن بیانگر جایگاه زبان پارسی و فرهنگ ایرانی درگذشته های نه چندان دور این شهر است. بهمنی ها درون سازه هایشان و به ویژه در ورودی یا درون آرامگاه ها نگاره ای تزیینی را به کار برده اند که شکل های گوناگونی دارد. این نگاره ها در واقع همان تاج تزیینی شاهان ساسانی است. شرح چگونگی آگاهی بهمنی ها از این نگارۀ تزیینی دورۀ ساسانی دشوار است. ولی این موضوع نباید تصادفی شمرده شود. شاید بتوان ادعا کرد که آگاهی از این نگارۀ تزیینی نزد بزرگ زادگان بهمنی ریشه داشته است. نگاره با شکل های گوناگونی به نمایش درآمده، ولی قالب اصلی دو بال باز است که درون آن هلالی جای گرفته است  Shokoohy,1994 : 65 - 70)). این نگاره ها روی ورودی یا درون آرامگاه شاهان بهمنی در هفت گمبذ که مجموعه ای از آرامگاه های شاهان بهمنی همچون مجاهد شاه، داوود شاه، شمس الدین و غیاث الدین شاه و فیروز شاه بهمنی درگلبرگه هستند، جای دارند. در برخی نمونه های دیگر از این نگاره نقش هلال دیده نمی شود و تنها دو بال وجود دارد. در نمونۀ دیگری که درون آرامگاه خواجه محمد بنده نواز گیسودراز است، درون هلال نام الله آورده شده است. سازۀ دیگری که درون دژ باستانی گلبرگه  جای گرفته، مسجد جامعه ای است که به وسیلۀ معمار ایرانی بهمنی ها «رفی قزوینی» و در زمان محمد شاه یکم بهمنی ساخته شده است و 250 تاق و پنج گنبد بزرگ و 63 گنبد کوچک دارد. با نگرش به معمار ایرانی مسجد، هنر ایرانی در شکل تاق ها و گنبدهای مسجد به خوبی نمایان است.

همان گونه که می دانیم اصل و بُنیاد صوفیگری در هند وابسته (متعلق) به ایران بوده است. صوفیگری انگیزۀ گسترش هرچه بیشتر اسلام در هند بود. در این میان بهمنی ها اَرج ویژه ای (احترام خاصی) برای صوفیان قائل بودند. خواجه محمد بنده نوازگیسو دراز دوران کودکی خود را در دژ دولت آباد که امروزه در شهر اورنگ آباد ایالت ماهاراشترا هند جای دارد، سپری کرد. در آن زمان دولت آباد بخشی ازقلمرو دودمان تغلقیان هند بود. خواجه بنده نواز پس از آن به دهلی رفت و 63 سال از دوران زندگی خود را در دهلی سپری کرد. فیروز شاه بهمنی (1422 - 1397 میلادی) افرادی را نزد او فرستاد و او را ترغیب و دعوت کرد تا باقی عمر را در گلبرگه پایتخت بهمنی ها سپری کند. خواجه محمد بنده نوازگیسو دراز هم دعوت فیروزشاه بهمنی را پذیرفت. آمدن صوفیان از دهلی به فلات دکن  در سده های چهاردهم و پانزدهم میلادی انگیزۀ پدیداری دگرگونی های فراوان سیاسی و مذهبی در این ناحیه شد و پس از آن بود که دیگر یورش خلجی ها و تغلقیان به دکن توجیه اخلاقی نداشت. شاهان بهمنی و از جمله فیروزشاه از این موقعیت نهایت بهره را بردند Eaton ,2005 : 33 - 58)).

با نگرش به نقش و جایگاه خواجه بنده نواز آرامگاه او، پسران و نوادگانش با شکوه ویژه ای در شهر گلبرگه ساخته شده  است. نقاشی های گل و بوته، نقش های هندسی و خوشنویسی های درون آرامگاه خواجه بنده نواز به خوبی نمایانگر رخنۀ هنر ایرانی در مهرازی بهمنی هاست.

احمدشاه ولی بهمنی پایتخت را از گلبرگه به بیدر منتقل کرد و ازصوفی بزرگ ایرانی، شاه نعمت الله ولی دعوت کرد که پیش او برود و برای این کار دو نماینده را نزد شاه نعمت الله ولی فرستاد. یکی از آن ها شیخ حبیب الله جنیدی و دیگری میرشمس الدین قمی بودند. شاه نعمت الله ولی در پاسخ به دعوت احمدشاه بهمنی نامه ای با دست خط خود نوشت و کلاه سبز رنگ خود که دارای دوازده تَرک بود را به همراه یکی از شاگردانش به نام قطب الدین کرمانی نزد احمدشاه فرستاد که با همۀ عزت و اَرج به وسیلۀ احمدشاه مورد پذیرش جای گرفت. هرچند که شاه به این هم خُرسند (قانع) نشد و باز هم دو نماینده را به نام های خواجه عماد الدین سمنانی و سیف الله را نزد شاه نعمت الله ولی فرستاد و این باردرخواست کرد که اگر شاه نعمت الله ولی نمی تواند به بیدر بیاید، دست کم پسرخود را بفرستد. اما از آن جا که شاه نعمت الله ولی تنها یک پسر به نام خلیل الله داشت، نوۀ خود نورالله را به بیدر فرستاد. احمدشاه برای استقبال نزد نورالله رفت و محلی که از او استقبال کرد را برای بزرگداشت پدربزرگ نورالله یعنی شاه نعمت الله، نعمت آباد نام نهاد. پس از درگذشت شاه نعمت الله در سال 1431 میلادی، فرزندش خلیل الله به همراه دو پسردیگرش حبیب الله و محب الله به بیدر رفتند. نورالله و حبیب الله با دختران احمدشاه زناشویی کرده و محب الله هم با نوۀ دختری احمدشاه ازدواج کرد. نوادگان پسری شاه نعمت الله نقش بسیار مهمی را درکارهای سیاسی بهمنی ها بازی کردند. خلیل الله در بیدر به خاک سپرده شده و آرامگاه بدون گنبد او دارای خوشنویسی هایی است که اثرخوشنویسی شیرازی ست (Ansari ,1988).

آرامگاه های دیگرشاهان بهمنی از جمله محمدشاه سوم، همایون و البته احمدشاه والی و... در اشتور دهکده ای درچهار کیلومتری شهر بیدر در شمال ایالت کارناتاکا هند جای دارند. آرامگاه علاالدین دوم شاه بهمنی (1458 - 1436 میلادی) بازتابی است از تاق های بزرگ ایرانی. تاق های بزرگ به کار رفته همانند تاق هایی هستند که پیشتر در مِهرازی شمال هند دید ه ایم. آرامگاه محمدشاه سوم بهمنی، تاق های بلند و فراخی دارد که نمونه های مشابه آن را سِپس تر (بعدها) در مهرازی عادل شاهیان در بیجاپور و همچنین شاهان بریدی در بیدر می بینیم. نکتۀ آشکار در مهرازی آرامگاه های شاهان بهمنی در اشتور، بهره گیری از تزیینات کاشی کاری است. هرچند که با نگرش به آب و هوای گرم و مرطوب جنوب هندوستان بسیار آسیب دیده اند. نقاشی ها و خوشنویسی های درون آرامگاه احمدشاه والی محشرند! خوشنویسی ها با دبیره های (خط ها) ثلث و کوفی به پارسی و عربی با رنگ های سپید و طلایی بر پیش زمینه ای آبی پدیدار شده اند. نقاش فردی به نام شکرالله قزوینی بوده است. آرامگاه همسر و پسر احمدشاه در کنار آرامگاه وی جای دارد Yazdani, 1944 : 114 - 148)).

یکی از وزیران بسیار نامدار بهمنی ها محمود گاوان گیلانی است. وی در آغاز به قصد بازرگانی رهسپار هند شد و با توجه به لیاقت و کاردانی اَش به مقام وزارت رسیده و دراین مقام دست به اصلاحات فراوانی زد. این اصلاحات بیشتر در زمینۀ اداری و مالی بود و همین موضوع حسادت دشمنانش را برانگیخت و در فَرجام نیز به قتل رسید. محمود گاوان حتا پس از این که وزیر شد به شمال ایران رفت و فعالیت های اقتصادی خود را از سرگرفت. از جمله  اقدام های مثبت محمودگاوان ساخت مدرسه بود که برای نمونه می توان به مدرسۀ محمودگاوان در بیدر اشاره کرد  Eaton ,2005:59-77)). مدرسۀ محمودگاوان در بیدر یکی از برجسته ترین آثار مهرازی  بهمنی هاست که در سال 1472 میلادی به وسیلۀ محمودگاوان و در دوران فرمانروایی محمدشاه سوم بهمنی (1482 - 1463 میلادی) ساخته شده که همانند دانشگاهی همراه با خوابگاه دانشجویان است. دارای تالارمرکزی و اتاق هایی در پیرامون است. افزون برکتابخانه ای که البته کمابیش ویران شده است. ورودی مدرسه با کاشی های رنگارنگ سبز، زرد و سپید در طرح های گوناگون تزیین شده است. این بخش از مدرسه، اوج رخنۀ هنر مهرازی ایرانی و تزیینات وابسته به آن یعنی کاشی کاری را در هند نشان می دهد (Michelle&Zebrowski ,2008 : 74 - 75). آرامگاه محمودگاوان در شکلی بسیار ساده در بیدر جای دارد! در دوران آصف جاهی لوحی که نام و نشان محمودگاوان را به زبان پارسی روی آن نوشته، روی سنگ گور افزوده اند.

 

معماری برید شاهیان و هنرمعماری ایرانی

 

در دژ بیدر بقایای کاخی زیبا وجود دارد که سبک و روش ساختش بی گمان ایرانی ست. به انگیزۀ بهره گیری از کاشی های رنگارنگ در آن به رنگین محل نامدار است. در این محل تالارهایی از شاهان بهمنی و سپس بریدی وجود دارد که  با نگرش به نوع کارکردشان نام هایی گوناگون دارند. نام هایی همانند تخت محل و دیوان عام یا همان تالار بارعام بهمنی ها و بریدی ها. برید شاهیان از سال 1619 تا 1491 میلادی فرمانروایی کرده و در واقع یکی از همان پنج پادشاهی بوده که از بهمنی ها مستقل شدند. گستردگی قلمرو آنان در مقام سنجش با عادل شاهیان در بیجاپور، نظام شاهیان در احمدنگر و قطب شاهیان در گلکنده، بسیارکوچک تر بود. بریدی ها پایتخت بهمنی ها را به ارث برده و خود بناهایی چند به آن افزودند. نام  آنان از نام غلام ترکی به نام قاسم برید می آید که از دید فرهنگی و زبانی ایرانی شده بود. پس از قاسم، امیربرید و علی برید شاه به  قدرت رسیدند و دوران فرمانروایی آنان همزمان شد با به قدرت رسیدن خاندان صفوی در ایران. و در این زمان بود که بسیاری از ایرانیان ماجراجو، بازرگان، سرباز، صوفی و ... به هند مهاجرت کردند. یکی ازصوفیان ایرانی شاه طاهرقزوینی بود که شوق گرایش به مذهب شیعه را با خود به هند برد. شاه طاهر دیدارهایی با شاه اسماعیل صفوی داشت، ولی گرفتار حس حسادت برخی از بزرگان صفوی شد و فرار را بر ماندن ترجیح داد (Eaton ,1988).

شاهکار مهرازی برید شاهیان، آرامگاه علی بریدشاه در بیدراست که در سال 1577 میلادی کامل شد. اتاقی با گنبدی بلند که از چهار سو باز است و در میان یک چهارباغ استاندارد ایرانی ساخته شده است. زیر تاق گنبد و در نوارهای پنج تایی افقی و درون قاب هایی مستطیل شکل کاشی کاری های بسیار زیبایی با سروده های پارسی دیده می شود که شکوه، زیبایی و گیرایی آرامگاه را دوچندان می کند. برون از این مستطیل ها و روی نوار بالایی بر روی سنگ های بازالت (آتشفشانی) سبز و خاکستری، آیه هایی از قرآن دیده می شود. زیر گنبد هم تزییناتی دارد که همانند شبدرهای سه پره است. شبدرهای سه پره و گلبرگ ها در نهایت استادی ساخته شده اند. در زیر گنبد هم تزیینات گچ کاری طوماری شکل و چند وجهی وجود دارد. سنگ گور علی بریدشاه از بازالت مشکی رنگ بسیارصیقل داده شده ای است و آیه هایی از قرآن روی آن تراشیده شده است. ضمن این که تاریخ درگذشت شاه را هم 983 هجری نوشته است. رو به روی آرامگاه علی بریدشاه  بنای کوچکی با سه ردیف تاق وجود دارد که با تزیینات گچ کاری پیچیده و درهم برهمی تزیین شده است (Michelle&Zebrowski ,2008 : 77 - 80). درون بنا هم سه اتاق با گنبد مسطح است و تزیینات پرکار گچ بری که از دید فرم و شیوۀ ساخت ما را به یاد تزیینات گچ کاری بنای عالی قاپو در اِسپهان (اصفهان) می اندازد.

 

معماری نظام شاهیان و عماد شاهیان و هنرمعماری ایرانی

 

دو بنای ارزنده از این دو پادشاهی که به خوبی نمایانگر رخنۀ هنر مهرازی ایرانی است، فرح آباد باغی به سبک باغ های صفوی و دیگری بهشت باغ در شهر احمدنگر ایالت ماهار اشترا هندوستان است.

 

بهشت باغ

 

نظام شاهیان در سال 1490 میلادی استقلال خود را از بهمنی ها اعلام کردند. مالک احمد این استقلال را اعلام کرد و شهر احمدنگر را به عنوان پایتخت خود برگزید. بهشت باغ  در شش کیلومتری شهر احمدنگر جای دارد و مردم بومی به نادرستی به آن بسته باغ می گویند! در واقع این محل مرکزی برای خوش گذرانی نظام شاهیان بوده است. هستۀ مجموعه دو اَشکوبه (طبقه) است. سازه ای هشت گوش که روی یک استخر ساخته شده و تاق های تیزی دارد که با پل های کوچکی به پهلوها باز می شوند. اتاق مرکزی با تاق های پشت سر هم فرا گرفته شده و پنجره هایی دارد که مُشرف بر اَشکوب بالایی ست. دروازۀ  بنا درجنوب حوضی دارد که به یک گرمابه می پیوندد و دارای دو اتاق است. به همراه تاق های روزنه دار و اتاق های مجاوری که دارای مخزن های آب های سرد و گرمند با تاق های آجری هموار و سالم در 500 متری جنوب این بخش کوشکی زیرزمینی وجود دارد که دارای بادگیری غیرعادی ست و تنها نمونه از این دست در فلات دکن است. این نمونۀ متداول و ویژۀ ایرانی در برگیرندۀ برج دودکشی شکل است که درگوشه ها هواکش دارد و می تواند نسیم را بگیرد و به درون اتاق های گنبددار زیرزمینی که پیرامون استخرمستطیل شکل جای گرفته اند، رَهنمون کند. شوربختانه این بخش در وضعیت بسیار ناگواری جای دارد و درون آن پر از زباله و گنداب است. به گونه ای که به سختی می توان نزدیکش شد! ( (Michelle&Zebrowski ,2008 : 38 - 40.

 

فرح باغ

 

فرح باغ در چهارکیلومتری احمدنگر جای دارد. هندی ها به نادرستی آن را فریا باغ می نامند. سازه ای با نمای زیبا و بلند که در سال 1583 میلادی کامل شده است. ساختمان مرکزی بنا دارای روح خالص ایرانی ست. هر چند از بناهای مشابه خود در ایران دورۀ صفوی باشکوه تر به نظر می رسد. طرح بنا، متقارن بودنش، بلندایش و سردرهای دو اَشکوبه اش در چهارگوش بر زیبایی هایش می افزاید. و پنجاه سال پیش از تاج محل در آگرا ساخته شده است. هرچند گنبدهای محدب ندارد. ساختار دو اَشکوبه ای دارد که در مرکز بناست و روی استخری چهارگوش برپا شده است و با گذرگاهی به بلندای 72 متر از سمت شمال قابل دسترس است. ساختار بنا که هشت گوش نامرتب است و کمابیش 40 متر پهنا دارد و برابر با طرح نامدار ایرانی ست. نمای سردر در چهار بخش دارای تاق هایی با بلندای زیاد و درهایی است که پهلوی آن ها ردیف شده و با  تاق ها و تاقچه های کوچکی در گوشۀ نماها، تکرارشده اند. ورودی ها و تاقچه ها دارای نیم گنبدهای گچی هستند که تراش هایی چند لایه دارند Ibid : 39 - 40)).

 

قطب شاهیان و هنر معماری ایرانی

 

قطب شاهیان از نوادگان قراقویونلوها در همدان ایران بوده اند که میان 1518 میلادی تا 1687 در دکن، ایالت آندراپرادش و تلنگانای کنونی هند پادشاهی کردند و در پایان به وسیلۀ اورنگ زیب امپراتورگورکانی هند سرنگون شدند. قطب شاهیان شیعه مذهب بودند و همانند دیگر پادشاهی های مسلمان جنوب هند، شدیداً زیر تأثیر زبان پارسی و فرهنگ و مهرازی ایرانی جای داشتند. از جمله شاهکارهای مهرازی آن ها می توان به بنای عاشوراخانه با کاشیکاری های درجه یک آن اشاره کرد. بنای موسوم به پادشاهی عاشورخانه در محلۀ شهر قدیم حیدرآباد و نزدیک دیگر بنای برجستۀ قطب شاهیان یعنی چهارمنار جای گرفته و اوج هنر کاشیکاری را میان پادشاهی های جنوب هند به نمایش می گذارد. ساخت بنای عاشورخانه در سال 1611 به پایان رسیده است. هرچند که در دوران دودمان سِپَسین حیدرآباد یعنی آصف جاهی مرمت شده و سنگ نوشته هایی (کتیبه) که به زبان پارسی درون بنا وجود دارد نمایانگر این موضوع است.

در دیگر بنای پرآوازۀ حیدرآباد یعنی چهارمنار هم به خوبی می توانیم رِخنۀ هنر مهرازی ایرانی را ببینیم.

آرامگاه های شاهان قطب شاهی هم به خوبی نمایانگر رخنۀ هنر مهرازی ایرانی اند. برخی از آن ها دارای کاشی کاری بوده و بیشتر آن ها تزیینات گچ کاری دارند. آرامگاه های قطب شاهیان درون مجموعه ای به نام هفت آرامگاه در شهر حیدرآباد جای گرفته اند. همچنین این مجموعه دارای گرمابه ای به سبک ایرانی ست.

 

نتیجه گیری

 

به گونۀ کلی می توانیم بگوییم هنر مهرازی پادشاهی های مسلمان دکن از دید سبک، ویژگی های آشکار، تزیینات و شکلی که زیبندۀ نمایش ساختار مهرازی بوده، به شدت زیر تأثیر فرهنگ و معماری ایرانی بوده است. و حضور معماران ایرانی در هند این موضوع را تقویت می کرده است. هرچند که این ویژگی های ایرانی ناخودآگاه  با سبک های بومی هندی آمیخته شده و مهرازی ویژۀ پادشاهی های مسلمان دکن را پدید آورده است.

 

سرچشمه ها (منابع) :

Ansari,N.H.1988,Bahmani dynasty,Last updated:2011,www.iranicaonline.org/articles/bahmanid-dynasty.

Asher,Catherine,2003.Architecture of Mughal India.the New Cambridge history of India I:4,Cambridge University Press.

Bahri,Hardev,1960,Persian Influence on Hindi,Allahabad,Bharati Press Publication.

Boardman,John,1994,The Diffusion of Classical Art in Antiquity,London.

Cereti,G,Olivieri,L.M,Vazhutanapally,J.2002,The problem of the St,Thomas Cross and Related Questions.Epigraphical Survey and Preliminary Researches,East and West 52,pp.285-310.

Eaton,Richard.M.2005.A Social History of the Deccan ,1300-1761,The New Cambridge History of India I:8,Cambridge University Press.

Eaton,Richard,M,1988,BaridShahiDynasty,Last update:1988,www.iranicaonline.org/articles/baridshahi-a-dynasty.

Feresta,Mohammad,Qasem,HendusahAstarabadi.1903-1904,Golsan-eEbrahimi,Lucknow,I maqalii,pp273-37.

Fleming,David,1993,``Where was Achaemenid India?``Bulletin of the Asia institute7,pp.67-72

Grenet.F.1993,``Bamiyab and the Mihr Yast``,Bulletin of the Asia Institute,N.S,pp.87-94

Michelle,George&Zebrowski,Mark,2008,Architecture and Art of the Deccan Sultanates,The New Cambridhe History of India I:7,Cammbridge University Press.

Nehru,Jawaharlal.1985.The Discovery of India,Delhi

Ray,Sukumar,2002,Humayun in Persia,Kolkata,Asiatic Society.

Richard,John,2001,The Mughal Empire,The New Cambridge History of India I.5,Cambridge University Press.

Scialpi,F.1984,``The Ethics of Asoka and the Relligion inspiration of the Achaemenids``,East and West 34/1-3.pp.55-74.

Sherwani,Haroon Khan,1942.Mahmud Gawan The Great Bahmani Wazir,Kitabistan Allahabad.

Shokoohy,Mehrdad,1994,``Sasanian Royal emblem and their Reemergence in the Fourteenth-century Deccan,in ,Muqarnas XI:An Annual on Islamic Art and Architecture,pp.65-78

Sims-Williams,Nicolas&Cribb,J.1995``A New Bactrian Inscription of Kanishka,the Great``.Silk road Art and Archaeology``4,pp.75-142.

Sinha,Atul Kumar,2005,``A note on the Culture of Indo-Iranian art(with special reference to mauryan Art``,in Dialogue between Cultures India and Iran:Sinha,Atul Kumar&Singh,Abhay Kumar(ed),(New Delhi,Anamika publishers&Distributors(p)LTD,pp.89-96.

Thakra,R.C,2005,``Indo-Iranian interactions,in protohistoric,period``,in Dialogues between Cultures India and Iran,Sinha Atul Kumar &Singh,Abhay Kumar(ed),(New Delhi,Anamika Publishers&Distributors(p)LTD,pp,27-41.

Yazdani,Gulam,1944,Bidar:It’s History And Monuments,Oxford University Press.

 


 


آرامگاه خلیل الله ولی در بیدر

آرامگاه علی برید شاه

سنگ گور علی برید شاه

بهشت باغ

بادگیری که در بهشت باغ است

فرح باغ

رنگین محل در دژ بیدر با بیت شعری از حافظ

عاشورخانه یا عاشوراخانه در حیدرآباد

سلطان ابوالمظفر عبدالله قطب شاه، کاشی کاری بنای عاشورخانه در حیدرآباد هندوستان


شعرهای عطار در آرامگاه علی برید شاه

کاشی کاری یکی از آرامگاه های قطب شاهیان در حیدرآباد

کتیبه های پارسی  وتزیینات درون آرامگاه احمد شاه ولی

گرمابۀ حیدرآباد

گرمابۀ ایرانی در مجموعه بناهای آرامگاهی قطب شاهیان در حیدرآباد

مدرسۀ محمود گاوان

ورودی آرامگاه خواجه بنده نواز گیسودراز

نقش مایۀ درون آرامگاه بنده نواز گیسودراز

نقش مایۀ ساسانی

مسجد گلبرگه

وضعیت ناگوار بادگیری که در بهشت باغ است

 

 نگاره ها از حمید رضا سُروری است

 

 

 

 

 


*کارشناسی اَرشد باستان شناسی کارشناسی اَرشد هندشناسی



1396/01/08
بازدید : 2232


دیدگاه ها

دیدگاه خود را بنویسید