تارنمای فرهنگی مهرگان – گروه گردشگری – حمیدرضا سُروری*
از سدۀ هشتم مَهی (قمری) شاهد چندین موج مهاجرتی از غرب آسیا و آسیای میانه به هندوستان هستیم، هم از راه دریا و هم خشکی، چه در شکل تجارت و بازرگانی و چه از راه هجوم نظامی. در سدههای سیزدهم و چهاردهم میلادی نیز به دنبال یورش مغولان به ایران و نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به ویژه پس از سال 1328 میلادی هزاران ایرانی عاشق صلح رهسپار کرانههای غربی هند شدند و در آنجا ماندگار شده یا به فلات دکن در جنوب هند روی آوردند.
این مهاجرت پس از آن روی داد که محمد بن تغلق در سال1327میلادی پایتخت خود را از دهلی به شهر دولتآباد که امروزه در ایالت «ماهاراشترا» جای دارد، منتقل کرد. از این مهاجرت در تاریخ دکن با عنوان (Afaqi) نام برده میشود. باورهای بومی دکن در پیوند و آمیخته شدن با اَندیشه و سنت ایرانی ترکیب فرهنگی ویژهای را به این بخش از هند داد. پادشاهی تازهای هم به نام بهمنی پایهریزی شد. بهمنیان خود را از بازماندگان ساسانیان می دانستند (Shokoohy,1994:65). بنیادگذار سلسلۀ بهمنی ظفرخان حسن کانگو یا گنگو، ایرانی ماجراجویی بود که در دربار محمد تغلق در دهلی خدمت میکرد. حسن کانگو حاکم گلبرگه شد و پس از آن اعلام استقلال کرد. اوج قدرت بهمنیان در زمان وزارت وزیر ایرانی آنان محمود گاوان (1481-1466م) بود. پس از چندی پادشاهی بهمنی تقسیم شد، نظامشاهیان در احمدنگر، قطب شاهیان درگُلکُندا (حیدرآباد)، بریدشاهیان در بیدر و عادلشاهیان در بیجاپور هریک فرمانروایی مستقلی را ایجاد کردند. عادلشاهیان از سال 896 ه/ 1490 م. تا سال 1097 ه/ 1686م. بر بیجاپور و بخش های گستردهای در فلات دکن فرمانروایی کردند و فرمانروایی آنان تا به هنگام یورش اورنگ زیب پادشاه گورکانی یا مغولان کبیر هند طول کشید.
یوسف عادلخان در سال 986 ه/ 1490م. از پادشاهی بهمنی اعلام استقلال کرد و تا 1510میلادی پادشاه بود. در مورد اصل و نسب او چندین دیدگاه وجود دارد. برخی تبار او را به مراد دوم عثمانی نسبت میدهند و بر این باورند که او از دست برادرش محمد دوم گریخته و به ساوه رفته است (هندوشاه استرآبادی،1399: 1-2). برخی دیگر نیز بر این باورند که او و نیاکانش اهل ساوه بودهاند. به هر روی، او در ساوه رشد یافت و در سال 865 ه/ 1460م. به هندوستان مهاجرت کرد. یوسف با تأثیر از دودمان صفوی در ایران پس از رسیدن به قدرت آیین تشیع را به عنوان آیین رسمی حکومت خود برگزید. طی دو سده فرمانروایی عادلشاهیان در بیجاپور شاهد پیوندهای بسیار نزدیک آنان با دودمان صفوی در ایران هستیم. پیوندهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بسیار نزدیکی میان ایران و دودمان عادلشاهی برقرار بود. دو دلیل عمدۀ این موضوع را میتوانیم آیین تشیع و رسمی شدن این آیین در هر دو دودمان بدانیم. به اضافۀ اینکه، عادلشاهیان برای مقابله با گورکانیان یا مغولان کبیر در شمال هندوستان به دنبال هم پیمان میگشتند و در این میان ایران صفوی را بهترین هم پیمان یافتند. عادلشاهیان به ایران به چشم سرزمین تاریخی و ایدئولوژیکی خود نگاه میکردند. ازهمین روی، در تاریخ عادلشاهی حضور پررنگ ایرانیان را به عنوان وزیران، فرمانداران، سیاستمداران، ادیبان و... میبینیم. برخی از نامدارترین آن ها عبارتند از: اسدخان لاری، مصطفیخان اردستانی، مرتضیخان اینجو، ابوتراب شیرازی، شاه نوازخان و اَفضلخان شیرازی. در این میان و با توجه به سخاوتمندی دربار عادلشاهی چندین مورخ، خوشنویس، ادیب و هنرمند ایرانی نیز وارد دربار عادلشاهی شدند و مورد لطف، مهربانی و پشتیبانی پادشاهان عادلشاهی قرار گرفتند و کارهای ارزشمندی را هم ارائه کردند. از جمله سرشناسترین آن ها میتوان به محمد ظهوری خراسانی نویسندۀ ساقینامه، محمدهاشم سنجر، باقرکاشانی، آقا محمدنامی تبریزی، میرزا محمد مقیم استرآبادی، حکیم آتشی نویسندۀ عادلنامه، رفیعالدین ابراهیم شیرازی، هاشم بیگ فزونی استرآبادی و از همه مهم تر محمد قاسم هندوشاه استرآبادی اشاره کرد.
همانگونه که اشاره شد اَفضلخان شیرازی یکی از ایرانیان مهاجر به دربار عادلشاهیان بوده است. پدر او شاه نوازخان بود و پدربزرگش خواجه علاءالدین محمد شیرازی نام داشت. شاه نوازخان وزیراعظم سلطان ابراهیم دوم عادلشاه بود. پس از مرگ شاه نوازخان پسر او یعنی اَفضلخان در زمان محمد عادلشاه و علی دوم عادلشاه به مقام فرماندهی ارتش عادلشاهی رسید. او در ابتدا و در برابر دودمان های بومی هندوی منطقه پیروزی هایی به دست آورد، ولی در ادامه گرفتار دسیسۀ شیواجی بُنساله (Shivaji Bhonsale) شد. در واقع، برای گفت و گوی صلح با او و هم راه سه تَن از سربازانش رفته بود که به وسیلۀ شیواجی و در اواخر سال 1659 میلادی کشته شد و پیکرش در نزدیکی محلی که به قتل رسید یعنی در دژ پراتاپگاد (Pratapgad) به خاک سپرده شد (Eaton,2014:452-456).
البته اَفضلخان پیش از این ماجرا و به هنگام زندگی در بیجاپور دست به ساخت آرامگاهی برای خود زده بود، چنین اقدامی یعنی ساخت آرامگاه در زمان زندگی پیشتر بین برخی از پادشاهان مسلمان دکن و به گونه نمونه در مورد آرامگاه علی بریدشاه اتفاق افتاده بود و موضوع تازهای نبود. آرامگاهی که افضلخان شیرازی برای خود بنا کرد در نزدیکی سد شاپور و کنار روستای تاکه (Takke) یا افضلپور (Afzalpur) در نزدیکی شهر بیجاپور هند در ایالت کارناتاکا جای دارد. اَفضلخان سرپرستی چندین پروژه آبرسانی در بیجاپور را هم برعهده داشت. و ازهمین روی، نام او درکتیبۀ مخزن آبی که در نزدیکی بنای تاریخی آثار محل (Asar Mahal) جای دارد، نبشته شده است. افضلخان مردی بلند قامت و تنومند بود و آوازۀ قدرت بدنی و آمادگی بالای نظامی اَش به گوش بسیاری رسیده بود. چنین آمده است که در یکی از نبردها، توپ جنگی نیروهایش را که درگودال آبی افتاده بوده و هشت تَن از سربازانش نتوانستند از گودال بیرون بکشند را به تنهایی بیرون کشیده است ((Rajput,2018:121-122.
افضلخان در سال 1653 میلادی کار ساخت آرامگاهش را آغاز نمود و البته مسجد بزرگ و دو اشکوبهای را هم کنار آرامگاه خود بنا کرد. گمان میرود که قصد داشتهاند اشکوب دوم را برای استفادۀ زنان مورد بهرهبرداری قرار دهند (.(Cousens,2015:72-73. نکتۀ جالب این که در مهراب مسجد، تاریخ ایجاد بنا و نام خود افضلخان ذکر شده است. درون قابی که در مهراب (محراب) کار شده است، تاریخ 1064ه / 1654م. به خوبی دیده میشود. در قاب مستطیل شکل دیگری که در سطح بالایی و بیرونی مهراب جای دارد و پنج حلقۀ گچبری شده درون آن کار شده است، هم تاریخ 1064 هجری همراه با نام های پروردگار و پیامبر اسلام به چشم میخورد. تزئینات درون مسجد و آرامگاه نیز در نوع خود بسیار جالب توجه است. زیر سقف گنبد علاوه بر گچبری های هندسی، گچ بری هایی به شکل میوۀ آناناس دیده میشود که این موضوع با توجه به رشد طبیعی آناناسهای آبدار در ایالت کارناتاکا قابل درک و فهم است. در یک نقش مایه گچبری دایرهای شکل دیگر که دارای هفت شاخک است نیز تاریخ 1069هجری و نام الله به خوبی دیده میشود. و جالب اینکه، همین نقش مایه را در بناهای قطبشاهیان هم میتوان دید. به طور نمونه همین طرح زینتی گچبری شده در بنای چهارمنار حیدرآباد هم چندین بار به نمایش درآمده است. شکل و ساختار بنا و گنبد آن یادآور دیگر بنای معروف آرامگاهی عادلشاهی یعنی ابراهیم روضه در همین شهر بیجاپور است. به هر روی، جایگاهی که برای دفن افضلخان درست شده بود خالی است، ولی دو سنگ گور کنار آن دیده میشود که گمان میرود از آنِ فرزندان یا زنان وی است که بعدها در همین محل به خاک سپرده شدهاند. ضمن اینکه، به نظر میرسد چندین سال پس از درگذشت افضلخان هنوز به شکل محدودی ساخت و سازهایی در بنا انجام میشده است.
جالب توجه اینکه، فردی که پس از افضلخان فرماندۀ سپاهیان عادلشاهی شده، دارای عنوان رستم زمان بوده است. هرچند که، به این موضوع هم اشاره شده است که از نظر تجربۀ سپاهیگری به هیچ وجه با افضلخان قابل مقایسه نبوده و بسیارکم توانتر بوده است. در پایان میخواهم از استاد عبدالعزیز راجپوت از فعالان فرهنگی شهر بیجاپور سپاس گذاری کنم که بدون کمک وی امکان بازدید از بنا وجود نداشت. البته در تاریخ حضور ایرانیان در هندوستان با افضلخان شیرازی دیگری هم آشنا هستیم. شکرالله شیرازی ملقب به افضلخان در سال 1017ه / 1608م. به هندوستان مهاجرت نمود. وی منشی و محرم اسرار شاهزاده خرم (شاهجهان) شد. پس از اینکه شاهزاده خرم با عنوان شاهجهان پادشاه دودمان گورگانی یا مغولان کبیر گردید. شکرالله شیرازی هم پلههای پیشرفت را پیمود و در دومین سال پادشاهی شاهجهان، وزیر اعظم وی و دودمان گورکانی شد. آرامگاه وی در شهر آگرا جای دارد و با توجه به کاشی های زیبایی که دارد از آن با عنوان چینیکا روضه نام برده میشود و به خوبی نمایانگر نفوذ هنر و معماری ایرانی در دورۀ گورکانیان است (سروری،1396).
سرچشمهها :
محمد قاسم هندوشاه استرآبادی. تاریخ فرشته،از عادلشاهیان تا بریدشاهیان,1393،تألیف: تصحیح،تعلیق، توضیح و اضافات: دکتر محمدرضا نصیری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،تهران (جلد سوم)، چاپ اول.صص2-1
سروری،حمیدرضا.1396. آرامگاه وزیر ایرانی شاه جهان در آگرا. https://www.55online.news بخش-گوناگون-19/51450-آرامگاه-وزیر-ایرانی-شاه-جهان.
Cousens,Henry.2015,Bijapur The old capital of the Adilshahi Kings,A guide to its ruins with Historical Outline,Forgotten books,Poona,pp.72-72.
R. M. Eaton, “Adelsahis,” Encyclopædia Iranica, I/5, pp. 452-456; an updated version is available online
at http://www.iranicaonline.org/articles/adelsahis-adynasty-of-indo-muslim-kings-who-governed-the-city-state-of-bijapur-from-895-1097/1490-to-1686. (accessed on 7 February 2014).
Rajput,Abdul Aziz.2018, Bijapur,The City of Domes.Deccan Studies& Historical Research,Bijapur.pp.121-122.
Shokoohy,Mehrdad.1994,Sasanian royal emblems and their reemergence in the fourteenth century Deccan, in the al-Muqarnas 11,pp.65-78.
نگاره ها از حمید رضا سُروری است
*کارشناسی اَرشد باستان شناسی – دانشجوی دکترای هندشناسی