روز نو، نوروز نو درایران بزرگ

پنج شنبه 9 فروردین 1403





روز نو، نوروز نو درایران بزرگ







تارنمای فرهنگی مهرگان _ گروه ادبیات، بخش چکامه


 

سرودۀ روز نو،نوروز نو،تازه ترین چکامۀ بانو هما ارژنگی،چکامه سُرای نامدار کشورمان است که

به گونۀ ویژه در اختیار تارنمای فرهنگی مهرگان گذاشته شده و برای نخستین بار در این تارنما گسترش می یابد.

 


روز نو، نوروز نو، در ایران بزرگ


 

دوش دیدم مامِ میهن را به خواب
               

 

چهره پر آژنگ و چشمانش پر آب

در نگاهش حسرت و غم بسته تار

 

دل پر آشوب و روانش پر شرار

سر به دامانش نهادم بی قرار

 

بی بهانه، گریه کردم زار زار

گفتم: ای نام من ای ناموسِ من

 

واژهِ مهرت همه قاموسِ من

باز گو آخر چرا افسرده ای؟

 

این چنین سر در گریبان برده ای؟

داد پاسخ  مامِ مهر آیینِ من

 

دردمندم، با که گویم این سخن؟

من فلاتِ پاکِ ایران بوده ام

 

مهدِ گردان و دلیران بوده ام

سرزمینِ مهر و داد و راستی

 

دشمنِ جور و دروغ و کاستی

خاستگاهِ بخردی، دانشوری

 

مردمی، یزدان پرستی، سروری

دینِ من وجدان و نیکی پرورید

 

در جهان، آیینِ رادی گسترید

روزگاری دامنِ این سرزمین

 

می گذشت از مصر و یونان تا به چین

بر جبینم چون نشانِ داد بود

 

مردمان را دل ز غم آزاد بود

لیک چون توفان ِخودکامی وزید

 

روزگارِ جهل و نادانی رسید

برد از من  نامِ نیک و آبرو

 

شیوهِ نابخردانِ زشت خو

سینه ام درچنگِ اهریمن شکست

 

پاره پاره پیکرم از هم گسست

دشمن از هر سو به کرداری پلید

 

ساخت ترفندی و نقشی آفرید

تا که طفلانم ز من سازد جدا

 

نام ها بنهادشان نا آشنا

یا که تا مرزی ز نو آرد پدید

 

هر کجا تازید آنجا خط کشید

وین ندانستی که این نجدِ سپند

 

در جهان پاینده ماند بی گزند

مرزها زاییدهِ ی پندار ماست

 

خط کشیدن های دشمن بی بهاست

اینک ای فرزندِ ایرانی من

 

چون شنیدی دردِ پنهانیِ من

با همه اندوه و ناخشنودی ام

 

می رسد پیکی پیِ بهبودی ام

می رسد پیکِ بهار از آسمان

 

همرهِ نوروزِ  زرین پرنیان

از سمنگان، تا بخارا، تاشکند

 

چاچ و مرو و آن سمرقند و خجند

شکی و شروان و قفقاز و آران

 

کابل و بلخ و هرات و بامیان

تیسفون و خانقین و بارزان

 

تا حلبچه، مدفنِ آزادگان

هند و پاکستان و بحرین و ختن

 

با بلوچ و ترک و کرد و ترکمن

از چکادِ زاگرس و کوهِ سهند

 

بیستون و قاف و البرزِ بلند

سیر دریا، زرفشان، اروند رود

 

سند و آمو و ارس آرد درود

خوزی و پشتون و مازی هم­ نوا

 

ازبک و تاجیک و افغان یک صدا

جمله با آواز و در خنیاگری

 

باز می خوانند با لفظِ دری

شادی نوروز بر تو ارمغان

 

شاد بادا جشن و آیینِ مهان

ما همه فرزندِ دلبندِ توایم

 

تا جهان بر جاست هموندِ توایم

وارثانِ دانش و اندیشه ایم

 

بخت یارانیم کز یک ریشه ایم

غم مبادت ای سترگِ بی خزان

 

با شکوه و فرِ یزدانی بمان

ای بلند آوازه مامِ مهربان

 

جاودانی، جاودانی، جاودان

 

سراینده : هما ارژنگی

تهران، بیست و سوم بهمن هزار و سیسد و نود و سه




1394/01/05
بازدید : 2578


دیدگاه ها

سیما زیبایی

درود فراوان و سپاس بسیار از گرامی بانو هما ارژنگی و نشریه مهرگان این چکامه گفتار حقیقتی ست که در پذیرفتنش تعارف داریم امید که با بهره گیری از نیروی خرد و مهر به خود آییم ، برخیزیم و برای نگهداری و پاسداشت این اندک گنجینه های به یادگار مانده از نیاکانامان که ارزش و شناسنامه واقعی هریک از ماست کاری کنیم تا از ایرانی بودنمان در دنیا سربلند باشیم نه سرافکنده سرفراز و جاویدان نام ایران و عاشقان ایران

دیدگاه خود را بنویسید